نقره فآم

ساخت وبلاگ

امکانات وب

داشتم به رفتن از ایران فکر میکردمهیچ چیزی حتی اقتصاد بدمرا به اندازه محدود سازی آزادی و ارتباط با دنیا به این فکر فرو نمیبردگاهی هم به این فکر میکنم کم کم خاطرات زندگی خودماز روزهای دسترسی به اینترنت آزاد را بنویسماز همان روزهای ابتدایی که با گوشی غیر لمسی امدر دانشگاهو با هزار بدبختی و با فیلتر شکنو اینترنت E وای فای دانشگاه به فیسبوک وصل شدمتا ببینم این فیسبوکی که فیلترش کرده اند چه شکلی استو آن شد همان اولین اکانت و ...میترسم از آیندهتصویر چیزهایی که از کره شمالی خواندم از مقابل چشمم محو نمیشودآنها هم به یک باره زندانی نشدندبه یک باره از جهان جدا نشدندبه یک باره کتاب های تاریخشان دست کاری نشدو به یک باره ذهنشان از گذشته آزادشان پاک نشدنسل ها گذشت تا شدند کره شمالیمردمی که نمیتوانم حتی بفهمم چه حسی دارندبه چه فکر میکنندپشت ماسک های یخی شان شادند یا غمگیندوست دارند جلو بیایند و با مردم کشور های دیگر که به طور محدود به عنوان توریست به کشورشان میروند حرف بزنند یا نه؟اما هرچه که هستدوست ندارم سرنوشتم و سرنوشتمان شبیه انها شودآقایان میگویند امیدمن میگویم امید را باید ساختامیدرا باید ایجاد کردمن هم دوست دارم امیدوار باشماما به قول قدیمی هابا حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشودکجاست حلوایتان؟ نقره فآم...
ما را در سایت نقره فآم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rooyemojeroya بازدید : 94 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 21:18

داشتم فیلم بوتیک رو میدیدماحتمالا زمان ضبطش من خیلی کوچیکه بودمامانگاه میکردم به چهره گلشیفتهبه حرفا و سادگی توی کلامشوقتی با محمدرضا گلزار حرف میزدبه عنوان یه دختر مال اون دههحتما بخشی از این شخصیت نشون از ویژگی دخترای اون دوره بودهدختری که دلش میخواد کافه گلاسه بخورهشلوار پاچه گشاد بپوشهو دریا رو از نزدیک ببینه_منظورم دریای ترکیه نیست ها،همین ایران خودمون!و پسر مقابلش محو این همه سادگیچقدر عوض شدیمهمه امونهم خودمونهم طرز حرف زدن و فکر کردنمونهم آرزوهامون!! نقره فآم...
ما را در سایت نقره فآم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rooyemojeroya بازدید : 82 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 21:18

راستش عوض نشدمفقط سعی کردم کمی صبور تر باشمنوع نوشته هایم کمی تغییر کردهدیگر متن هایم تند و تیزی قبل را نداردکمتر از سیاست و غم هایم مینویسممن باور دارمگاهی باید صبر کردآرامش گرفتدل به گذر ایام سپردبه چک چک باران گوش سپردوصدای رعد و برق را شنیدیک فنجان قهوه ریخت ونشست لب پنجره...در انتظارتا روزی که خورشید دوباره از نو بدرخشدو رنگین کمان از نو ظاهر شود نقره فآم...
ما را در سایت نقره فآم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rooyemojeroya بازدید : 91 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 21:18